وعده و پیمان سخت است که ه...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن سید محمدرضا شمس
- وعده و پیمان سخت است که ه...
(وعده و پیمان)
سخت است که هی دم زنی از عشق فراوان
اما رَوَد از یاد تو آن وعده و پیمان
آن روز که دیدم گل رویت به تو گفتم:
لبخند تو کرده است مرا ، واله و حیران
دل بستی و دل بُردی و ناگاه برفتی
چه زود رسیدی به خطِ قرمز پایان؟
برتافتی از روی من آن روی منیرت
من ماندم و تاریکی شب های بیابان
گویی که تو از قافله ی گنج وَرانی
اما منم از قافله ی قافله گیران
من ساکن کوخی که خراب است به شوش ام
تو ساکن کاخی به بلندای شمیران
در سلسله ی عشق تو عمری ست اسیرم
تو بی خبر از سلسله و سلسله جنبان
مانند کویری که ترک خورده ز خشکی
چون دیر زمانی ست که دور است ز باران
من تشنه ی ته جرعه ای از آب حیاتم
اما تو شدی مست ز سرچشمه ی حیوان
سرخ است گل روی تو از رونق بازار
زرد است ولی روی منِ بی سر و سامان
من شاخه ی خشکیده ای از باغ خزانم
آن شاخه ی درمانده ی در بندِ زمستان
اما تو دل انگیزتر از فصل بهاری
مانند گل نسترنی در دل گلدان
هرچند که پژمرده و افسرده ترینم
اما تو فریباتری از قالی کرمان
دل می کَنم از (ساقی) و میخانه و مستی
اما تو مرا جرعه ای از عشق، بنوشان.
سید محمدرضا شمس (ساقی)