شرم،
و تو چه دانی که شرم چیست؛
آنگاه که قامتت را خمیده،
سر بر گریبان داری.
غم،
و تو چه دانی که غم چیست؛
آنگاه که نفس هایت را بریده،
دو دیده گریان داری.
درد،
و تو چه دانی که درد چیست؛
آنگاه که سینه ات را دریده،
دلی خسته و نالان داری.
مرگ،
و تو چه دانی که مرگ چیست؛
آنگاه که روحت را گزیده،
حال پریشان داری.
ZibaMatn.IR