در سنگر ایستاده ایم
زمین، بوی باروت گرفته
هوا، رنگ شب است
و ستاره هایی که از آسمان گریخته اند.
پدرم رفت...
دستش پرچم بود و نگاهش آخرین وداعی.
گفت: اینجا ایران است!
ایران من...
ایران تو...
پشت آن کوه ها، مرزی نیست
و مرز میان قلب های ما و خاک،
شرافتی است به رنگ سرخ.
مادر خواب دید
که جنگ پایان خواهد یافت
اما خوابش، بوی گریه می داد...
امروز، فرزندان شما ای شهیدان!
پرچم تان را از دست خاک گرفته اند
و هنوز فریاد می زنند:
اینجا خاک ماست!
اینجا خون ماست!
اینجا،
ایران جاوید است!
ZibaMatn.IR