تنهایی ام آیینه ی آرامشم شد...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن عطیه چک نژادیان
- تنهایی ام آیینه ی آرامشم شد...
تنهاییام آیینهی آرامشم شد
خلوتنشینی، قبلهی مهر و غمم شد
من با منم، بیدغدغه، بیواهمه من
این آشناتر از همه، شد همدمم شد
ثانیههام، آکنده از رنگ سکوتاند
لبخند آن لحظه، پناهِ شبنمم شد
جمع های غوغا را نمیخواهم خریدن
هر جمع بیلبخند، دور از عالَمم شد
از خویش گفتن، خویش را پیدا نمودن
در گوش جان، آواز روشن جانم شد
من رستهام از قصهی تکرار افیون
این رنج شیرین، معنیِ بیدرهمم شد
دل را سپردم بر نسیم بیتمنا
آسودگی، با چای من از دم به دم شد
از من، با من؛ در آینه تنها منم من
دل را به خلوت دادهام، من بامنم من
از هیچ کس جز خویشتن یاری نگذارم
یارم منم، با من باید تنها من ومن
دور از هیاهو، دور از آلودگیها
در پاکیِ خود ماندهام، زیبا منم من
هر ثانیه با خویش بودن، فتح نوریست
با هر نفس، روشندل فردا منم من
در من نوای اذان هست چون آهنگِ دریا
با موجهای بیصدا، هم ره منم من