نمی دانم مادرم چگونه تاب آورد...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن دلتنگی عاشقانه
- نمی دانم مادرم چگونه تاب آورد...
نمیدانم مادرم چگونه تاب آورد…
هشت سال چشمانتظاری، هشت سال بدرقههای بیپایان،
هشت سال دلسپردن به خبری از پدر…
او هر بار با دلی لرزان، اما صورتی آرام، پدر را راهی میکرد
و من حالا با هر بار رفتنت، فرو میریزم.
میگویند جنگ فقط آنجاست که گلولهها میبارد،
اما من میدانم جنگ، اینجاست…
در دلِ بیقرارِ زنی که هر شب صدای انفجار را
در تپشهای قلبش میشنود،
در چشمانی که خواب ندارند،
در گوشهایی که از هر زنگ گوشی، بوی خبر میآید…
و در دلی که فقط “بودنت” را میخواهد، نه هیچ قهرمانی را
تفسیر با هوش مصنوعی
متن، رنج و صبر مادر را در هشت سال انتظار پدر در جنگ به تصویر میکشد. مادر با آرامشی ظاهری، پدر را بدرقه میکرد، اما در باطن، آتش انتظار میسوخت. نویسنده جنگ را نه فقط در میدان نبرد، بلکه در دل مادر، در اضطراب و بیخوابی او میبیند و تنها خواستهاش حضور پدر است، نه قهرمانی او.