متن انتظار تلخ
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات انتظار تلخ
مُردم از چشم انتظاری گشته ام دیگر هلاک
ردّ پایت گمشده، ای بی نشان ، ای بی پلاک
گفتم بی تو چه باید بکنم
تاری از زلف سیاهش را داد
گفتم مونس شبهایم تویی
عکس رخ چو ماهش را داد
موقع رفتن به همه بوسه ای داد
وبه من نگاه سرد بی مهرش را داد
گفتم همه عمر می مانم به انتظار
رفت و انتظار سر راهش را...
گفتمش بی تو چه بایدکرد
تاری از زلف سیاهش را داد
گفتمش مونس شب هایم تویی
از دور نگاه سردو بی مهرش را داد
به همه بوسه ای داد و به من از دور دستی تکان دادو خاطرات تلخش را داد
گفتمش می نشینم همه عمرم را ب انتظار
رفت...
گفتمش بی تو چه بایدکرد
تاری از زلف سیاهش را داد
گفتمش مونس شب هایم تویی
از دور نگاه سردو بی مهرش را داد
به همه بوسه ای داد و به من از دور دستی تکان دادو خاطرات تلخش را داد
گفتمش می نشینم همه عمرم را ب انتظار
رفت...