ایالات بی پایان نام تو را...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

ایالات بی‌پایان،
نام تو را بر لب نمی‌رانم مگر در هیئت سوگند،
نه آنگاه که تیغِ حقیقت را
بر سینه‌گاهِ سوخته‌ام می‌گذارم،
نه آنگاه که شب، زخم‌هایم را
چون شرابی کهن، آهسته در درونم می‌چکاند،
و نه حتی وقتی نخستین فروغت
از لابه‌لای جام‌های شیشه‌ای
تا اعماق هستی‌ام نفوذ می‌کند.

من آنم که هستم،
در خویش ایستاده،
در پرتوی که تنم را به تپش می‌کشاند،
در سایه‌ات که طمأنینۀ شبانه‌ام را می‌سراید.
در گام‌هایی که بر نرمی سکوت شب می‌نهم،
تا سحرگاهی که از تو زاده می‌شود.
زمین، در نسلم، طهارت تو را مکیده است.

من، ‌زاده‌شده از مهی بی‌پیکر و نهان‌زاد،
که از ارگ‌های خاموش جزایرت سر برآورده‌ام؛
خفته‌ام در پناهت،
و برخاسته‌ام به ضرورت طلوعت؛
و جانم در تمامیّت حضورت جریان دارد—
چه آن‌گاه که زیر گنبد سایه‌ات نفس می‌کشم،
و چه آن زمان که روشنی‌ات،
پرتو واپسین را
بر چهرۀ مرگ می‌پاشد.

تو،
آمریکای بی‌کران،
تمثالِ خون، تبار و تکوین منی؛
و هرگز، حتی در هذیان لحظه‌ای،
نامت را بی‌ارج نخواهم خواند؛
زیرا قطره‌قطره‌ی هستی‌ام را
در ژرف‌ناهای ژنتیکت افشانده‌ام،
و ریشه‌ام، در تو، به سکوتِ ابد پیوسته است.

پابلو نرودا
ZibaMatn.IR
غزل قدیمی
ارسال شده توسط
ارسال متن