از میان گسست شکاف و پرتگاه...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن شعر ملل
- از میان گسست شکاف و پرتگاه...
از میان گسست، شکاف و پرتگاه،
به جستوجوی تو برمیخیزم.
در این پهنهی تهی،
که جز سکوتی تلخ نمانده،
چون کودکی گمشده
نام تو را فریاد میزنم.
خانهها را فرو ریختهام،
دیوارهای ستبر را
بر خاک افکندهام،
تا از پس این ویرانهها،
تنها تو را بیابم.
اما جز هوایی
که جای خالیات را میبلعد، هیچ نیست؛
جز بادی
که نامت را از لبانم میرباید، هیچ.
تو—
ای که در ژرفای این غیاب
ریشه دواندهای،
چون تاکی سیاه،
بر دیوارههای روحم پیچیدهای.
من در کوچههایی قدم میزنم
که دیگر نیستند،
و در آینههایی مینگرم
که تنها غبار نبودنت را بازمیتابند.
میخواهم از آب بنوشم،
اما در دهانم، طعمِ تشنگیات مینشیند.
میخواهم جهان را لمس کنم،
اما انگشتانم از خلاءِ تو میگذرند.
قلبم—
این ساعت شنیِ خونین—
ذرات واپسین بودنت را میشمارد،
و هر ذره که فرو میافتد،
ابدی دیگر از هجران است.
ای غیاب محض،
ای زخم نامرئی—
تو از هر حضوری، حاضرتر،
و از هر صدایی، رساتری.
تو جامهای سنگین بر دوش منی،
و سایهای بیرحم،
که پیشاپیشم گام برمیدارد.
تفسیر با هوش مصنوعی
این شعر، جستجوی عاشقانهای دردناک را در جهانی ویران و تهی توصیف میکند. گوینده در غیاب معشوق، خانه ویران کرده و همه چیز را جستجو میکند، اما تنها با غیاب محض و دردناک او روبروست. این غیاب، قویتر از حضور است و گوینده را در رنج و تشنگی ابدی فرو برده است.