جهان سوم وقتی که به دنیایی...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن شعر ملل
- جهان سوم وقتی که به دنیایی...
[جهان سوم]
وقتی که به دنیایی آخرت وارد میشوم
و خویش را در محضر پدر و مادرم میبینم
احوالپرسیهایمان تمامی نخواهد داشت.
آنها میپرسند: براستی زندگیتان بر روی زمین چگونه است؟!
و من سکوت میکنم!
چگونه میتوانم اخبار واقعی جهان را برای آن دو عزیزم بازگو کنم؟!
و با خود میگویم: ای کاش تازه از مادر زاده میشدم.
...
وقتی که به دنیایی آخرت وارد میشوم
و آنجا چشمم به دو برادرم
که در جنگ شهید شدهاند، میافتد
و آنها مرا میپرسند:
- راستی اوضاع و احوال وطن و شهر و دیارمان چگونه است؟!
برای نخستین بار دوست دارم که به آنها دروغ بگویم!
چگونه میتوانم به آنها بگویم،
گرچه شما در راه وطن شهید شدهاید
ولی دیگر وطن، وطن نیست!
...
وقتی که به دنیایی آخرت وارد میشوم
و با دوستان و رفیقانم روبرو میشوم
و از آنها میپرسم،
آیا هنوز مرا به خاطر دارند؟!
و آنها هم مرا در زیر هزاران پرسش مختلف، دفن میکنند!
و میپرسند:
- براستی اینجا بهتر است یا روی زمین؟!
و من جرأتش را ندارم که به چشمانشان نگاهی بیاندازم.
...
وقتی که به دنیایی آخرت وارد میشوم
دوست دارم که به جهان سومی بروم!
جهانی دیگر،
که همه سرگرم کار خود اند و
نه خدا و
نه مسیح و
نه هیچکسی دیگر،
با پرسشهایشان سبب آزار من نمیشوند...
تفسیر با هوش مصنوعی
شعر "جهان سوم" همذاتوف، حسرت شاعر به وضعیت جهان و سرنوشت عزیزان از دست رفتهاش را بیان میکند. او از مواجهه با سوالات پدر و مادر، برادران شهید و دوستانش در آخرت میترسد؛ زیرا نمیتواند واقعیت تلخ وطن و دنیای بیرحم را به آنها بگوید. در نهایت، آرزوی پناه بردن به جهانی بیدغدغه و بیسؤال را دارد.