ای بیابان ای میهن واپسین خدایان...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

ای بیابان، ای میهنِ واپسینِ خدایانِ تبعیدشده،
ای قلمروِ ازلیِ سکوت و صخره،
نه برای سرودنِ آب، که برای ستایشِ عطش، به آستانت آمده‌ام؛
نه برای نواختنِ برگ، که برای بوسه بر تیغِ خارت.

تو، ای کفِ گشوده‌ی زمین،
که از هر زیور و زینت تهی گشته‌ای،
ای سیمای عریانی که نقابِ سبزِ گیاهان را دریده‌ای
تا حقیقتِ استخوان و کانیِ خویش را آشکار سازی.

هر دانهٔ شنِ تو، ستاره‌ای است که از آسمان فروچکیده،
و در این کهکشانِ خاموش، رازِ ابدیت را نجوا می‌کند.
باد ـ این معمارِ جاویدان ـ
بر اندامت، تپه‌هایی می‌سازد و درهم می‌شکند،
همچون معابدِ گذرایی که یک‌دم برمی‌خیزند و سپس در غبارِ زمان محو می‌شوند.

ای کورهٔ گداخته، ای مذابِ نور،
در سینه‌ات نه نغمهٔ پرنده، که ترکیدنِ صخره طنین‌انداز است؛
در رگ‌هایت نه آب، که گدازهٔ خورشید روان است.

به من بیاموز، ای برهوتِ سترون،
صلابتی بی‌رحمانه و بی‌نیازی‌ای مغرور را؛
بیاموز که چگونه در اوجِ تهی‌دستی،
می‌توان از نور و سکوت، سرشار بود،
و در قلبِ نیستیِ محض،
به شکوه‌مندترین هیأتِ هستی، دست یازید.

پابلو نرودا
ZibaMatn.IR
غزل قدیمی
ارسال شده توسط

تفسیر با هوش مصنوعی

این شعر، ستایشی از بیابان است؛ جایی تهی از زینت، اما سرشار از حقیقت و ابدیت. شاعر از بیابان، صلابت، بی‌نیازی، و رسیدن به شکوه هستی در دل نیستی را می‌آموزد. بیابان نماد قدرت و زیبایی در سادگی و سکوت است؛ جایی که راز ابدیت در هر دانه شن نهفته و گذرا بودن همه چیز را به نمایش می‌گذارد.

ارسال متن