غم آمد و چنگ زد به...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن اشعار شهریار قهرمانی
- غم آمد و چنگ زد به...
امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای
غم آمد و چنگ زد به چشمان نَم زده ام
باران آمد و شُست این دل غم زده ام
این دل وا مانده یارای زندگی نداشت
تو جان دادی به قد و قامت خَم زده ام
تو آمدی و رساندی به ساحل آرامش
دل بیقرارِ همچو کَشتی جنگ زده ام
رقیبان هزار دام چیدند نرسم به کام تو
کامشان تلخ وقتی به شانه ات لَم زده ام
زِ ترس حسود،بدنظر، شورچشم برای تو
هزار دوره دعا کرده و باز شمع زده ام
بگذار تا می توانم عاشقی کنم بدانند
به مستی و راستی زِ عاشقی دَم زده ام
همه گویند که دیوانه شده آری من
من همان عاشق دلداده ی باران زده ام
عذر تقصیر عزیزم که اگر حرفی شد
با تو من ناب ترین شعرها بَرهم زده ام
یادمم هست تو شاه بیتی و من اینبار هم
بساط شعر چیدم و بیت ها را جمع زده ام
شهریار قهرمانی
ZibaMatn.IR