سرشب گرفته اخمت و به صبح...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

سرشب گرفته اخمت و به صبح نمی گشایی
چه کنم که آزمندی نکنی دمی سخایی
تو چه کم شوی ز لبخند، تَرَکِ گوشه چشمت
چه کنم که پر بگیرم تا بگویی آشنایی
چه دلم کنی به خوناب چه دلم زنی به جرحت
نازنین نی مسلمان تو به کفر مینمایی
سر جان وقلب و روحم همه میدهم به ایثار
مگرم دوانماید، سالهاست تو بی وفایی
به من آهسته همی گفت نور اندرون سینه
که مگر مرا نداری ،پس چه میل، دیگرانی
ناگهان به خود رسیدم که وفام را چه افتاد
که من و نگار مکفی، دگری بود خطایی
شب هجر ،صبح نباشد برسان تو صبرایوب
تو به دل نسیم صبحی پویا و بی غباریی

پویا شارقی بروجنی
ZibaMatn.IR
شازده کوچولو
ارسال شده توسط
ارسال متن