پاییز قرار دوباره و من...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

🍂 پاییز، قرارِ دوباره

و من،
در امتدادِ پاییز
با هر برگِ افتاده
به تو نزدیک‌تر شدم...

تا آن روز،
که کوچه‌ها
بوی آشنایی گرفتند
و باد،
موهای تو را
دوباره به حافظه‌ام آورد.

تو آمدی...
با لبخندی که
تمامِ غروب را روشن کرد
و چشمانی
که هنوز
پاییز را دوست داشتند.

ما،
در ایستگاهِ برگ‌ریزان
بی‌کلام
همدیگر را دیدیم
و سکوت،
تمامِ حرف‌های نگفته را
به آغوش کشید.

دستت را گرفتم،
نه برای رفتن،
برای ماندن
در فصلی
که هر سال
ما را
به هم می‌رساند.

پاییز،
دیگر فصلِ دلتنگی نبود
فصلِ رسیدن شد
فصلِ دو عاشق
که در میانِ برگ‌ها
عشق را
دوباره
یافتند...

ساناز ابراهیمی فرد
ZibaMatn.IR
art.saniebra@
ارسال شده توسط
ارسال متن