غروب شد باران زد و...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

غروب شد ، باران زد و برگ ها ریخته بود
باز پاییز خسته ی ، خسته ی ، خسته بود
غمگین ترین حالت پاییز عیان شد و انگار
عاشقی زیرِ نم باران دِلش شکسته بود
مرد ، کوچه ، گُلِ سرخ پَرپَر شدند و باز
عاشقانه‌ای که از هم ، دَر غَم گسسته بود
روی باران کم شد از باریدن باز ماند ، بَس
اَشک های مَرد سوزناک و پیوسته بود
صدای نرو بمان ، حتی ، وِرد زبان کوچه ها
گوشَش بدهکار نه و پای به رفتن سپرده بود
رفت و رفت تا میان خِش خِش شهر گم شدُ
همچو پاییز ، مَردِ بارانی خسته ی خسته بود

شهریار قهرمانی
ZibaMatn.IR
شهریار قهرمانی
ارسال شده توسط
ارسال متن