میگوی آمده ای تا شاتوت نوبرانه...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن پوریا شارقی بروجنی
- میگوی آمده ای تا شاتوت نوبرانه...
امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای
میگوی آمده ای تا شاتوت نوبرانه ام دهی
تا شفا از دستانت عاریه بگیرم
ومنه بیتابِ شاتوتِ سینه ات ،را غبطه میخورم
من شاتوت سرخ لبانت را بایسته ترم
تا میوه ای که سرخی میدهد و زردی میبرد
من هوس چشمانت را به زبانه کشیدن میخواهم
التماس طلب از کمرگاهت را سرکشیدن میخواهم
ایمانت به شاتوت و خواصش به چه کارم میاید لعنتی
اگر شفای درد لاینقطع سرم را میخواهی
بگذار تو را از ناف شاتوتنت بو بکشم
ور نه همه چیز جز تو مسکن شاید ولی درمان هرگز
پرستار شاتوت وشم
دروغیست عفت ،زرخریده وار
نکاح، دانهی دردام است
بکارت ،اعتبار منسوخ سربه مُهر پسندان است
تا پسری را خریت مردی بارنهند
به میل باش نه بر میل
ور نه زود دیر میشود عمر این پیله ابریشم
پویا شارقی بروجنی
ZibaMatn.IR