نیستی و این نبودنت چونان تمام کردن سیگار است در شب برفی سربازی یا در گُلِ مستی آخر تمنایی و میبینی ،کف دستی که مو ندارد حتی گفتن و فکرش پریشانم میکند ولی به زیستش دارم آدمی چه پیله،سازشی دارد
این متن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.