خسته و ژولیده با ریش های سفید شده گوشه ی خیایان با قفسی بر دست و قناری خوش صدایی داخلش برگه های رنگی فال می فروخت!! نمی دانم بخت و اقبال سیاه خودش را می فروخت یا شانس و روزگار سفید ما را می خرید؟؟!!
این متن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.