باغ تهی سال ها شد که...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن اشعار انتظار سواری
- باغ تهی سال ها شد که...
باغِ تُهی
سالها شد که باغم ز باران تهیست
سهمِ خاکِ من از عشق، تَرَکهای نیست
نبودَنش، چهها با دلِ سبزم نکرد
که هرگز به لب خنده دیگر نگرد
ز روزِ جدایی، ز آن روز شوم
نه باران بدیدم، نه رویِ بهار
جوارح همه خسته از انتظار
فراق از دلم بُرده طعمِ قرار
به هر سو نظر کردم، افسوس و آه
بگو کی رسد روز دیدار یار؟
شبان تا سحر میچکد اشکِ من
چو باران که گم کرده راهِ وطن
دلم میتپد باز در حسرتش
که ای کاش باز آید آن جانِ من
که گر بازگردد به من آن نگار
همه سبز گردد همه عمر من!
تفسیر با هوش مصنوعی
این شعر، باغ دل شاعری را تصویر میکند که سالهاست از عشق و امید تهی شده است. دوری از یار، طراوت را از او گرفته و انتظار وصال، تمام وجودش را خسته کرده است. شاعر با حسرت آرزوی بازگشت معشوق را دارد تا دوباره زندگیاش سبز و پر از شادی شود.