پهناوری سفید سکوتی که آفتاب را...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

پهناوری سفید،
سکوتی که آفتاب را در خود می‌شکند.
انعکاس آسمان،بی‌آب،
فقط تصویری از ابرهای گذرا بر صفحۀ بلورین نمک.


گوش فراداده‌ام؛
صدایی نیست جز خش خش بلورهای ریز
که زیر نور خورشید،همچون الماس‌های بی‌بها می‌سوزند.

در این بی کرانیِ سفید،
احساس می‌کنم زمان ایستاده است.
دریاچه،
روحی است تشنه که خود،اشک های زمین را بلعیده
و اکنون به پیکری نمکین بدل گشته،
خواب امواج را می‌بیند،
خواب باران.

و من،
مسافری تنها در میان این همه روشنایی،
به آواز باد گوش می‌دهم
که قصۀ دریاهای از دست رفته را
در گوش نمک ها زمزمه می‌کند.

اعظم کلیابی بانوی کاشانی
ZibaMatn.IR
ارسال متن