در غیاب تو در خلوت کوچه ای باریک سایه تکه ای از روز را به دار آویخت که عمرم کفاف روشنایی را ندهد مرگ از میان انگشتانم چکه کند نقطه ی کوچکی شوم در گورستان اما آنقدر دوستت دارم که بعد از مرگم دوباره به آغوشت باز خواهم گشت
این متن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.