هفت سالی میشد که راه نرفته...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن برتولت برشت
- هفت سالی میشد که راه نرفته...
امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای
هفت سالی میشد که راه نرفته بودم
پزشک پرسید : این چوبها چیست ؟
گفتم : فلجم
گفت : آنچه تو را فلج کرده همین چوبهاست !
سینه خیز ، چهار دست و پا قدم بردار و بیفت
چوبهای زیبایم را گرفت
شکست و در آتش سوزاند
حالا من راه میروم
اما هنوز هم وقتی به چوبی نگاه میکنم ؛
تا ساعتها بی رمقم !
ZibaMatn.IR