هفت سالی میشد که راه نرفته بودم
پزشک پرسید : این چوبها چیست ؟
گفتم : فلجم
گفت : آنچه تو را فلج کرده همین چوبهاست !
سینه خیز ، چهار دست و پا قدم بردار و بیفت
چوبهای زیبایم را گرفت
شکست و در آتش سوزاند
حالا من راه میروم
اما هنوز هم وقتی به چوبی نگاه میکنم ؛
تا ساعتها بی رمقم !
ZibaMatn.IR