کسانیکه در جلوی در بیمارستان جم برای استاد شجریان جمع شدهاند زمانیکه میفهمند هنوز استاد فوت نکرده است دچار خسران میشوند. تو گویی چیزی را از دست دادهاند. این «چیز» در روانکاوی همان «علت ابژهٔ میل» است. جهانی که بیمعنا شده باشد انسانها در آن به هر چیزی متوسل میشوند تا مکانیسم میلشان حرکت کند. زنده بودن استاد مویه کردن بر او را از انسانها میگیرد. انسانهای نگران حال استاد تشنه خون استادند! از لحاظ روانکاوی عصبانیت مردمان جلوی بیمارستان اصلا بخاطر کتمان حقیقت مرگ استاد نیست بلکه مساله بر سر اینست که این مساله (زندهبودن استاد) مانعی ایجاد کرده است در فرایند میلورزی انسانها. وقتی رئیس بیمارستان جم به مردم تجمعکننده گفت که استاد همچنان زیر دستگاه زنده است یکی از میانهٔ جمع با خشمی کینتوزانه فریاد زد: «لعنت بهت اگه دروغ بگی». ترجمان دقیق این جمله اینست: لعنت بهت که خبر زندهبودن استاد را دادی؛ باید زودتر بمیرد تا سوگوار شویم تا بامعنا شویم. ویروس کرونا هم همین است. لذت بالا و پایین کردن اخبار در گوشی و شنیدن آمار جدید مبتلایان به ویروس کرونا برای انسان مدرن واجد لذت است. انسانی که در گوشهٔ امن خانهٔ خویش و با در دست گرفتن گوشی همراه خود بدنبال فاجعه میگردد تا بلکه این فاجعه زندگی بیمعنا شدهٔ او را معنادار کند. انسان اکنون از طریق فاجعه است که همچنان میتواند میل بورزد. انسانی که قدرت دوست داشتن را از دست داده است. اینها همه ویژگی انسانیست که در کودگی خویش مانده است. جامعهٔ کودکمانده. جامعهای که در آن مردمانش قدرت آفرینندگی را از دست دادهاند و کوچک شدهاند. مردمانی که بقول کانت از نابالغی و کودکی خویش خرسند هستند.
ZibaMatn.IR