100 متن کوتاه عراقی ۱۴۰۳ جدید 2025

دلی یا دلبری، یا جان و یا جانان، نمی‌دانم

مرا جان آن زمان باشد که
تو جانان من باشی

آرزویِ دلِ بیمار مَنی
صحتی ، عافیتی ، درمانی ...

ای همه میل دل من سوی تو
قبله جان چشم تو و ابروی تو..

ای دلارامی که جانِ ما تویی

بی تو ما را یک نفس آرام نیست...

 
خرم آن خانه که باشد
چون تو مهمانی در او


️️️

یک بوسه ربودم ز لبت
دل دگری خواست...

ناز تو را نیاز من، چشم مرا جمال تو...


️️️

نگاه کردم و در خود، همه تو را دیدم...

.

جُرمم این دان که زِ جان
دوست ترت می دارم ...

️️️

.

ز شادى در همه عالم نگنجم
به بوى آن که گلزارم تو باشى

️️️

یک بار بوسه ای ز لب تو ربوده ام ،
یک بار دیگر آن شکرستانم آرزوست

غم هجران تو ای دوست چنان کرد مرا
که ببینی نشناسی که منم یا دگری!

دلم آنگاه خوش گردد که تو دلدار من باشی

مرا جان آن زمان باشد که تو جانان من باشی

ز دل، جانا، غم عشقت رها کردن توان؟ نتوان

ز جان، ای دوست، مهر تو جدا کردن توان؟ نتوان

به جز غوغای عشق تو
درون دل نمی یابم

دل نزد تو است / اگر چه دوری ز برم

مرهمِ جانِ خستگان ، لعلِ حیات بخشِ تو ...
دامِ دلِ شکستگان طره‌ی دلربای تو ...
در سر زلف و خال تو رفت دل همه جهان
کیست که نیست در جهان عاشق و مبتلای تو

دلم را جز تو
جانانی نمی بینم...

تا دلبرم او باشد دل بر دگری ننهم...

.


خوشی و خرمی و کامرانی
کسی دارد که خواهانش تو باشی

مرا دردی است دور از تو،
که نزد توست درمانش

به کدام مذهب است این؟ به کدام ملت است این؟

که کشند عاشقی را، که تو عاشقم چرایی؟

کجا جویم تو را آخر من حیران نمی دانم

آشکارا نهان کنم تا چند؟
دوست میدارمت به بانگ بلند