ولی تو را که می شود به یک کلام ساده خواست
و نام دلکش تو را چو چتر عشق گستراند
ز مستی نگاه تو هزار شعر تازه ساخت -
و با دو دست عاشقت هزار مرغ غم رهاند
نوازش تو را چشید و مستِ مستِ مست شد
و مرکب خیال را به دشت آرزو دواند
چه شد که ناصبوری ام به یک اشاره ات پرید
“نشد"..." نمی شود "... گذشت و
جز تو" هیچ "جا نماند
ZibaMatn.IR