زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

صبحِ زود بود
زنی روی سنگ‌فرش خیابانی در برلین گَردِ باران را روی صورتش تحمل می کرد و تیزی چوب‌دستش را به زمین می‌کوبید و می‌رفت.

تنها بود.
همه آدم‌های تنها در تمام شهر های جهان شبیه به هم‌اند، پر از سکوت، با چشمهای تر، مسیر های تکراری، تنهای سرد و لب های خشکی که سال‌هاست کسی آ‌ن ها را تر نکرده.
پاییز آبرو می‌برد...
برای همین خودش این همه بی‌پروا تن را هر روز لُخت‌تر می کند.

یک «تو» باید باشد که وقتی در شهر فکرش را می کنی ، تنت، لبت ، نگاهت، راه رفتنت روی پاییز را ببرد
ZibaMatn.IR


ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید


انتشار متن در زیبامتن