کاملا بهت حق می دم که فراموشم کرده باشی؛ اما ازت می خوام درباره ی اولین شبی که بدون من خوابیدی توضیح بدی.
اولین غذایی که بدون من خوردی، اولین پیاده روی که بعده من رفتی.
همیشه برام سوال بوده که بقیه چطور می تونن با اولین ها به این سادگی کنار بیان...
من تا سال آخر دانشگاه هر وقت که وارد کلاس می شدم، یاد اولین روز مدرسه و گریه و زاریم سر کلاس می افتادم.
یا هر ماه که به فیش حقوقی چند رقمیم نگاه می کنم، یاد اولین سه هزار تومنی که بعده کارکردن توو باغ گرفتم، می افتم.
حتی همین امروز که بعده این همه مدت موقع قدم زدن دست یه نفر دیگه رو توو دستام گرفتم و فشار دادم، یاد اولین دختری افتادم که توو پیاده روی هام دستاشو توو دستام فشار می دادم...
یاد تو!
ZibaMatn.IR