تنم، وام دار بوسه های آتشینی
جا مانده از لبهای داغی ست
که تمامم را سوزانده است،
و گل بوسه هایی که دشت گونه هایم
را هنوز هم آذین بندی کرده است
حال جمعه که نه
تمام روزها و دقایق و لحظه هایم
از یادآوری خاطرات میبارم
و دستهای زمخت دلتنگی
گلوی نازک احساسم را میفشارد
ZibaMatn.IR