عزیزِ لحظه های من...
در یادم که می آیی عطر بهار نارنج
می پیچد در جانم ...
در یاخته های تنِ رنجور و خسته ام
عشق می جوشد...
درخشش صدها ستاره به برقِ نگاهم
نمی رسد دستم به نوشتن می رود
واژه ها به صف می شوند
برای سُرودنت ..
عشق...
همین است جاری شدن در
توو و یادت...
عاشقت بودن...
حالِ خوبیست ...
ZibaMatn.IR