حرفهایت را نمیگویی چه بامامیکنی
قلب و چشمم را ببین غرق تمنا میکنی
میکشی دستی به روی گیسوان من به ناز
این حقیرت را عزیزم ملکه دنیا میکنی
دست من را میفشاری در میان دست خود
دوستت دارم عزیزم را که نجوا میکنی
چند روزی هم عزیزم عزم رفتن کرده ای
عاشقی ،حق داری و امروز و فردا میکنی
چشم در چشمان من کردی نگاهی مستمر
خوب میدانم که میمانی و غوغا میکنی
ZibaMatn.IR