سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
می روم با یاد تو طوفان به پا میکنممی شوم دیوانه در شهر غوغا میکنم...
رخسار خندان تو غوغایی در دل کهکشان های وجودم بر پا می کند...
غوغا غروب را ...در میان نگاه های خسته من خواهد کاشترعنا ابراهیمی فرد...
غوغا غروب رادر میان نگاههای خسته ی من خواهد کاشتکار من . . .رسیدن ، به نقطه ای مشوش استآسمان ، ابر تیره به خود خواهد دیدو شب . . .چلچراغ های بی معنیاشک را معنا خواهند کردگریستن ، معمایی ساده استو چه زیباست . . .لحظه ی سکوتلحظه ی عشق ورزیدنلحظه گریستن ، برای تمام خاطره هاو لحظه بودن . . .در آن نقطه ای که هستی زیباست بودن... در آن لحظه ای که باید بودو زیباست عشق... در آن لحظه ای که باید ورزیدرعنا ابراهیمی...
در دلم غوغاست اما رازداری بهتر استچشم می دوزم به در ، امیدواری بهتر است...
بی مهری روزگارمان تکراریستتقسیم به فصل از سر ناچاریستپاییز قشنگیش به این غوغاهاستآذر شده و هنوز مهرت جاریست...
حرفهایت را نمیگویی چه بامامیکنیقلب و چشمم را ببین غرق تمنا میکنیمیکشی دستی به روی گیسوان من به نازاین حقیرت را عزیزم ملکه دنیا میکنیدست من را میفشاری در میان دست خوددوستت دارم عزیزم را که نجوا میکنیچند روزی هم عزیزم عزم رفتن کرده ایعاشقی ،حق داری و امروز و فردا میکنیچشم در چشمان من کردی نگاهی مستمرخوب میدانم که میمانی و غوغا میکنی...
از چشم من ببین که چو غوغاست در دلم...
کس نداند که در این تنگ غروبدلتنگی و غم چه غوغا دارد...
بجز !غوغای عشق تو درون دل نمی یابم...!...
صبح تا شب میکنم جنگ و حدال با دل ولیشب ها حریف اش نیستم تا صبح غوغا می کند ......
چهارشنبه سوری در پیش روی ماستهمه بدبختی ها در پشتروزای خوش همه در پیشچه غوغا می کنه آتیش چهارشنبه سوری مبارک...
زن اگر عاشق شودبا عشق ، غوغا می کند...! در کمال مهربانی با دلش تا می کند..در درونش موجی از احساسجاری می شود... قلب پاکش را به لطف عشق دریا می کند... روز زن و مادر مبارک...
در آزادی ،چه غوغاییست امشب نبردِ پُر تماشاییست امشب لبت پیروزی، استقلال چشمت چه شهرآورد زیباییست امشب...
در یک زندگی آرام و بسیار ساده ، گاهی چه آشوبهای پر غوغایی وجود دارد و کسی از این آشوبها خبردار نمیشود ...و در این زندگی آرام و ظاهرا بی حادثه ، چه امیدهایی بر باد رفته است و چه دلهرههایی خاموش و محو میشوند و کسی پی نمیبرد در این سکوت ، چه غوغایی است ......
خوبی رفیق؟گاهی همین یک جمله با تمام تکراری بودنش غوغا میکنه...
در دلم غوغاست اما رازداری بهتر است...
خنده کن ای دلبرم،با خنده ات غوغای محشر می شودچاله های گونه ات با خنده ات، هی بیش و هی کم می شود...
تو آن سان عاشقانه در رگ هایم دویده اىکه بى تابانه مى رقصد نبض ام و فریاد مى کشد قلب امچه درون ام غوغاست.زاد روزات مرگِ شبِ من است.عزیزترین ام مبارک ات باد...