اسب سرکش عمر بی امان می تازد
و در ما حس تلخی نو به نو جان میگیرد
فرصت اندک است
و زندگی افسارگسیخته
گرچه ایمان داریم که" خَلَقَ الاِنسانَ فی کَبَد"
اما زندگی دلبرانه ما را مدهوش می کند
نمی شود دیده بر آن بست
نمی شود از چشمه زلال دل ننوشید
نمی شود شاهد آرزو را در آغوش نفشرد
و بی آنهاحیات را بدرود گفت
خسته ایم از بازی "سرای فانی و سرای باقی"
کاش یا منت موهبت زندگی بر سرمان نبود
یا برای سالی و ماهی حتی روزی شیرینی اش را بی دغدغه مزه می کردیم....
خدایا مددی...
دستان طاهری عطایمان کن که خوشبختی را از سفره دیگران ندزدیم
اما تو هم سهممان را بی منت از خوان بی دریغ حیات ارزانیمان دار !!
ZibaMatn.IR