زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

شنیدم پروانه شده ای. شاید برای تسکین دل مادرت. گفتند تو را دیده اند که نشسته بودی روی مبل مورد علاقه ات، بالهایت را آهسته باز و بسته می کردی. اولین بار مادرشوهرت تو را دیده، به مادرت گفته، مادرت فکر کرده مادرشوهرت برای آرام کردن دل خودش این داستان را ساخته، شب در صندوق چوبی ات را که باز کرده، تو از آن داخل پریدی بیرون. من این داستان را باور کرده ام. من باور دارم مرده ها با هم فرق دارند. یکی می نشیند کنار قبرش و خرما خوردن دیگران را تماشا می کند. یکی می رود توی خواب دوست و آشنا حرف های نگفته اش را می زند، یکی پرده ها را تکان می دهد و مداد و قلم و خودکار را از روی میز قِل می دهد پایین، یکی هم در جلسه ختم خودش چرت می زند. هر کسی بعد از مرگش همان کاری را می کند که دوست داشته، حتما تو هم پرواز را دوست داشتی که پروانه شدی.
ZibaMatn.IR


ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید


انتشار متن در زیبامتن