من هر روز با او صحبت میکنم
در پشت میزی زیبا در کافه ای قدیمی
من غزل میشوم او شور میشود
من غرق می شوم او ناجی می شود
من مات می شوم او مبهوت می شود
من درد او درمان
او سرد می شود من گرما
من حرف می شوم او نگاه
من بغض می شوم او اشک
در سکوت دو نفرمان پا به پای هم سخن میگوییم
بی هیچ نشانه ای از رنگ
هر روز صحبت در سکوت
صدای سکوتمان از هزاران موسیقی دیدنی تر است
خندهایمان عمیق تر
و احساسمان پرشورتر......
و صدای سکوتمان پر رنگ تر.....
زهرا هاشم زاده
ZibaMatn.IR