قلبم گرفت ، حال بدم را تو خوب کن
مثل همیشه باز به قلبم رسوب کن
در اوج غصه ها تورسیدی به دادِ من
با غم بگو که ماه رسیده، غروب کن
اینجا خزان رسیده بیا و بهار باش
حرکت به سوی شهر و دیارِ جنوب کن
باران ببار بر غم و درد و شروع کن
غمها و درد را تو ز دل، رُفت و روب کن
دور از تو نقص میشود و عیب، حال من
همواره باش با من و رفع عیوب کن
ZibaMatn.IR