تو خلاصه ی تمام دلخوشی های عالمی!
همینکه مینشینم و ناز موهایت را میکشم و میبافمشان به مهر؛
همینکه خود ِ خدا هم مینشیندو زُل میزند به این همه دلبرانگی !
همینکه میرقصی و میرقصانیم
مستم میکنی؛
بی بوسه بی شراب!
بعد تمام دوستت دارم هایمان
شعر به شعر
واژه به واژه لبخند میشوند و از آبی قلبمان باران میشوند وسُر میخورند ونذر میشوند بر جان لحظه هامان !
باز هم تو خلاصه ی تمام عاشقانه های عالمی
دلچسب ترین آغوش
ذره ذره ی وجودم ناز چشمان تورا میطلبد به به چه حال باشکوهی.
باران کریمی آرپناهی
ZibaMatn.IR