پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
اگر میدانستی؛که چه اندازهتو در من باشکوهی!فقطشب ها به دیدنم نمی آمدی!اینجاشب ها؛خیال، حکمرانی می کندروز بیاملکه وجودم باش....
تو خلاصه ی تمام دلخوشی های عالمی!همینکه مینشینم و ناز موهایت را میکشم و میبافمشان به مهر؛همینکه خود ِ خدا هم مینشیندو زُل میزند به این همه دلبرانگی !همینکه میرقصی و میرقصانیممستم میکنی؛بی بوسه بی شراب!بعد تمام دوستت دارم هایمانشعر به شعرواژه به واژه لبخند میشوند و از آبی قلبمان باران میشوند وسُر میخورند ونذر میشوند بر جان لحظه هامان !باز هم تو خلاصه ی تمام عاشقانه های عالمیدلچسب ترین آغوشذره ذره ی وجودم ناز چشمان تورا میطل...
لبخند سیاستمداران بر روی بیلبوردهالبخند بازیگران روی پیشانی سینما هاو لبخند تو در کیف پول کوچک من استلبخندها هرچقدر کوچکتر باشند، باشکوه تر میشوند و دلچسب تر...
بیا پیر شدنی با شکوه داشته باشیم،بگذار که دنیا شاهد پیر شدنمان باشد،چه باک از این تماشاچی همیشه حاضر.بگذار که دنیا ارام ارام سالها را به ما بدهد و روزی ناگهان انها را پس بگید.بگذار پیرشدنمان را جشن بگیریم.بگذار عشق شاهد بلوغمان باشد، بگذار زمان شاهد بودنمان باشد.بگذار خنده هایمان باشد و طولانی باشد، بگذار دردها عمیق ولی گذرا باشد.بگذار دنیا ما را نگاه کند.بگذار بداند شکرگزار تمام لحظاتی هستیم که هنوز در اختیارمان قرار داده است.ب...
آبان با شکوه من! فردای بعد از رفتنتبا ته مانده های پاییز چه کنم؟!......
گاهی....از عشق هم؛باشکوه تر استبودن با کسی که خوب بلد استزخم هایت را ببوسد ...!...
آدمها در تلویزیون و نیز در فیلم و ادبیات برای ما رنگینتر، باشکوهتر، درکناپذیرتر و کمتر از خود ما قابل فهم بهنظر میرسند. بههمین خاطر سعی میکنیم حرکات و شیوهٔ حرفزدن آنها را تقلید کنیم تا ما نیز اندکی رنگینتر، باشکوهتر و غافلگیرکنندهتر بشویم و با اینکار خودمان را جعل میکنیم و به نظر دیگران عادی میآییم، قابل معاوضه...
از روزی که نامت ملکه ذهنم شداحساس میکنم جمجمه ام باشکوه ترینامپراطوری دنیاست......