غزل
در سینه ام آتش به پا کردی و رفتی
با سوزِ غم ها آشنا کردی و رفتی
با آن که تو غیر از وفا از من ندیدی
ای سنگدل آخر جفا کردی و رفتی
زیباترین راه است راهِ عشق ،امّا
برگشتی از راه و خطا کردی و رفتی
دیدی؟ نماندی بر سرِ قولی که دادی
دردِ مرا بی انتها کردی و رفتی
گفتی مبادا تا جدا گردی تو از من
امّا که دستت را جدا کردی و رفتی
کِی باورم می شد زِ تو نامهربانی
ای بی وفا، ترکِ وفا کردی و رفتی
با آن همه راهی که می شد بازگردی
از من، تو راهت را جدا کردی و رفتی
گفتم نرو از غصّه می میرم ،ولی باز
این قلبِ تنها را فدا کردی و رفتی
ای عشق، ای رسواگرِ دل های عاشق
رسوای این عالم مرا کردی و رفتی
شاید که ,شیدا, از غمِ هجرت بمیرد
بی معرفت با او چه ها کردی و رفتی
به قلم بنده؛ شریفه محسنی ,شیدا, 💐
ZibaMatn.IR