گاهی باید کوله بارِ سنگینِ کارهای نصفه و نیمه و حرفهای ناتمام را رها کرد...
دلمشغولی ها را کمتر مرور کرد...
بی خیالِ گلایه های تمام نشدنی از زمین و زمان شد!
کمی بیشتر امید و هیجان؛ در تک تکِ گلدانهای کٌنجِ پنجره کاشت و مراقبشان بود؛ با ناز و نوازش،با انرژیِ حرفهای دلنشین!
به فکرِ خستگیِ آدمها بود و لبخند
و آرامش به جهآنشان هدیه داد!
قدری بیشتر سراغِ این ابرازِ علاقه های بی بهانه و بی دلیل رفت و آدمها را نه تنها با حرفها که با چشمهایشان فهمید!
ZibaMatn.IR