زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
1.0 امتیاز از 1 رای

بهار سبزترین چشم های دنیا بود
برای خانه تکانی همیشه تنها بود
به قدر نصف زمین قامت بلندی داشت
ولی درون اتاقم برای او جا بود
به شکل های زیادی اگر چه می آمد
به وقت غنچه شکفتن زیاد زیبا بود
که بعد ...لحظه ی تحویل سال نو می شد
کنار صفحه ی قرآن باز بابا بود
به سمت خانه ی هر قوم و خویش می رفتیم
شبیه عضوی از خانواده ی ما بود
به روح مرده ی او جان تازه ای می داد
برای خاک دقیقاً دمِ مسیحا بود
همین که خسته به پشتیِ کهنه لَم می داد
زمان حرف زدن با اشاره ایما بود
بهانه اش می کردیم و سیزده شب و روز
بساط میوه و چایی همیشه برپا بود
رسیده بود به گوشش دعا برای شفا
که حال بیماران را زیاد جویا بود
بهار آمده اما دلم نمی خندد
تمام آنچه که گفتم قدیم ترها بود
علی کریمی کلایه
ZibaMatn.IR


ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید

انتشار متن در زیبامتن
×