دلم یک عاشقیِ بی هوا می خواهد
از آنها که قلبت را می لرزاند
و اشکهایت را می پوشاند...
دلم می خواهد سوار بر قطاری شوم
در ایستگاه ناشناسی پیاده شوم
و تو بی هوا سر و کله ات پیدا شود
در آغوشم بگیری
و چمدانِ نه چندان سنگینم را
به بهانه ی مردانگی ات حمل کنی
و من
تکیه داده بر بازوانت
نگاهت کنم
با تمام زنانگی ام
ZibaMatn.IR