در پس سیاهی شب،
در زیر نور ماه،
در هوای سرد و دل پذیر،
در آن جایی که بار اول دیدی اش، چه لذتی دارد که بدون هیچ ترسی دستان گرم و پر حرارتش را در دستان سردت بگیری،
با عشق در آغوشش جای گیری،
و از گرمای بدنش، گرم شوی و به راستی که ته یک عشق واقعی چیزی جز رسیدن،
در کنار هم بودن،
دست در دست هم دیگر و چشم در چشم شدن یک دیگر نیست...
پس به یاد و امید رسیدن آن روز، در آینده ای نه چندان دور،
سال ها، ماه ها، هفته ها و روز ها، شب ها و ساعت ها، دقیقه ها و ثانیه ها و نفس کشیدن ها را می شمارم... :)
ZibaMatn.IR