زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
5.0 امتیاز از 1 رای

پارت 2
من این همه تب و امپول و درد و تحمل نکردم که اخرش بشم دلیل خدا رو شکر کردن بقیه
ام اس پایان من نبود ام اس زندگیمو عوض کرد درد داشت سخت بود ولی خیلی چیزا یادم داد
اولیشم قوی بودنه قبل از این که ام اس بگیرم هیچوقت فکر نمی کردم روزی بتونم انقدر قوی باشم ولی مردمی که نمی دونن ما چی میکشیم صدامون میکنن نازک نارنجیا
من کار می کنم درس می خونم و کشوم پره از مدال و لوح تقدیر های ورزشی اما مردم به جای دیدن اینا به جای دیدن من فقط بیماریم و میبینن هیچکس خودم و نمیبینه
سرم درد می کنه از تکرار مداوم ترحم های این مردم
رعنا تو چشماش اشک جمع شده بود اومد جلو بغلم کرد و اروم زیر گوشم گفت اونی که مریضه تو نیستی
پاشو قربونت برم پاشو به قول خودت این همه درد تحمل کردی حرفای یک ادم مریض که در مقابلشون هیچی نیست پاشو ابجی کوچولو من پاشو مامان نگرانته
رفت سمت در و موقع خارج شدن از اتاق گفت راستی این لباس سورمه ایه خیلی بهت میاد بیشتر بپوشش
خندیدم و یک قطره اشک افتاد رو گونم
یلدا حقوردی
ZibaMatn.IR

yalda_haghverdi ارسال شده توسط
yalda_haghverdi


ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید


انتشار متن در زیبامتن