خواب بودم و برای اولین بار بود که تو را در خواب می دیدم تو به خوابم آمده بودی ،قدم رنجه کردی بودی ،خواب من کجا و شما کجا کجا بودم یادم نمی آید ،در خواب ،خواب بودم شاید هم بیمار بودم ،درست است رنجور بیمار ......و تو آمدی و دستت را گذاشتی روی صورتم صورتم زیر دستت پنهان شد ،چشمهایم را نمی دیدم حتی لبهایم قایم شده بودند بین بند انگشتانت ، انگار آمده بودی با دستهایت عشق بپاشی و زندگی بعد از آن خواب در بیداری هم خواب تو را می دیدم ،گمانم عاشقت شدم
سولماز رضایی
ZibaMatn.IR