عید قربان
دل بریدم از همه تا جان و جانانم شوی
دلبر و دلداده ی پیدا و پنهانم شوی
کوچه کوچه آمدم از انتهای شهر شب
تا شعاع روشنی از ماه تابانم شوی
من خسی بودم که در میقاتی از دلدادگی
آمدم تا مقصد و ماوا و سامانم شوی
بر سر سوز و شرارِ اشتیاقت سوختم
رخ نما تا شعله هایی از گلستانم شوی
سرنهادم زیر تیغ عاشقی دستور چیست؟
همتی کن تا مرام و دین و ایمانم شوی
جان اسماعیل ها آماده فرمان توست
دشنه برکش تا نشان عید قربانم شوی
کعبه معبود را جز دولت مقصود نیست
رخ نما تا معنی شعر پریشانم شوی
◇ تیر ۱۴۰۰، علی معصومی
ZibaMatn.IR