چشمانش آیینه ای از دل پاکش بود
صداقت را فریاد میزد
اگر که راه دلش
به راه زبانش نبود
و موهایش
امواج خلیج..
که متلاطم میساخت
دل جوان و عاشقم را
و میکشاند به هر طرف
گاهی به سمت سبزی و راستیِ مازندران
و گاهی به مسلک مهمان نوازی گرم خوزستان
چه سفر ها که با هم نداشتیم
من و موهایش
ایران و صفایش!
و هرچه که بود عشق و عشق و عشق!
ZibaMatn.IR