زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
5.0 امتیاز از 4 رای

بارون شدیدی میبارید...دستم قفل دستش بود،فشاری داد و گفت؛تندتر بیا خیس شدی...سرمامیخوریا...اونوقت من حال و حوصله مریض داری ندارم..از حرفی ک زد خندش گرفت..قدمامو آهسته تر کردم و با جدیت گفتم؛احتیاج ب پرستاری ندارم،لازمم نیس نگرانم باشی،خودتم میتونی تند تر بری تا سرما نخوری،لبخندی زدو گفت؛وا کن گره ابروهاتو دختر،چقد زشت شدی...حرصم گرفت دستمو ع دستش کشیدم بیرون و سقلمه ای ب پهلوش زدم و گفتم؛میتونی با ی زشت هم قدم نشی،اه حوصلمو سر بردی...تند تر ازش قدم بر داشتم و با دو خودشو بم رسوند همونطور ک نفس نفس میزد گفت؛باتو نمیشه دو کلمه شوخی کرد ها...سریع جبهه میگیری...سر جام وایسادم و خیره شدم توچشای ب رنگ قهوش  و با عصبانیت گفتم؛حال و حوصله ندارم،میفهمی؟؟؟شما هم زودتر برو تا سرما نخوردی...دستشو آورد بالا و چنتا تار موهام ک پخش شده بود رو صورتم رو زد کنار گوشم و کمی متمایل شد ب سمتم و گفت؛چقد عصبی میشی خوشگلتر میشی:) خندید و ادامه داد؛ولی باز تو همون ماهِ زشتِ خودمی...ع حرفی ک زد عصبی شدم و با تشر گفتم؛بقول خودت این حرفتو نادیده میگیرم جناب:)
بلندتر خندید و گفت ؛دخترکوچولوی تخس و لجباز و خواستنی،،،میدونی بدم میاد بم بگی جناب،هی دست میذاری رو نقطه ضعف من...
پوزخندی زدم و راه افتادم،پشت سرم قدم بر داشت،آروم سرشو خم کرد کنار گوشم ولب زد؛ماه قشنگم؟؟!
اخخخ لنتی میدونست چطوری باید رامم کنع،تُن صداش ب یکبارِ آرومم کرد،باصدایی ک انگار از ته چاه درمیومد گفتم؛هوم؟!
آرومتر گفت؛خواستنیِ من دوست دارم..
دلم لرزید،درسته شاید روزی چن بار بگه ک دوسم داره،اما نمیدونه ک با هربارگفتنش با قلبم چیکار میکنه.چشامو بستم و آروم لب زدم؛من بیشتر...
و توی دلم زمزمه کردم،؛و من چقد خوشبختم ک تو شدی همه کسم...:)



ماه نوشت🌙
ZibaMatn.IR



ZibaMatn.IR

انتشار متن در زیبامتن
×