زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
1.0 امتیاز از 1 رای

(( اسب سیاه بالدار ))


آسمان
در آغوش ابرهای تردید
با لهجه ی من حرف می زد
باران
نام کوچک دختری را میخواند
که در نیمه شبی تاریک
پشت انفجار باورهای سست
زیر شمعدانی های مرده
عروس میشد
طعم گس بوسه هایش
چشمه ها را فرو می خورد و پس نمیداد
آرزوهایش را
به دست اسب های سیاه بالدار می سپرد
وقت پرواز اما
رگ هایشان را میزد
یک آرزو
یک اسب سیاه بالدار
یک آرزو
یک اسب سیاه بالدار
آه باران
از چند فردای دیگر
در میان آواهای نا آشنا
به زبان های مبهم
باید گذشت؟
این وهم بی پایان
در تراکم این همه سایه
به کدام بی راهه خواهد رسید؟

نمیدانم
نمیدانم
من به خواب نمی روم
یا خواب در من بیدار نمی شود؟؟
ZibaMatn.IR

monir ارسال شده توسط
monir


ZibaMatn.IR


انتشار متن در زیبامتن