بیشتر دوست میداشتم آدمی باشم با شرایطی استثنایی
آنقدر استثنایی که بتوانم در ماه زندگی کنم
و مردم هر از گاهی مرا با تلسکوپ ببیند و من هم برایشان دست تکان دهم
فکر میکنی از آن فاصله غمِ دلتنگیِ من برای تورا میتوانند از چشم هایم بخوانند؟!
اگر اینجا بودی جواب میدادی چرا که نه
چون چشم هارا باور داشتی و معتقد بودی دریچه های روح انسان ها هستند
و هیچ چیز را کتمان نمیکنند
همیشه همین بودی بحث اصلی را فراموش میکردی
من اصلا با چشم ها کاری نداشتم و چون میخواستی باز از دوری ات شکایت نکنم حواسم را با حرف های عجیبت پرت میکردی
در حالی که من داشتم از فاصله ها برایت میگفتم
فاصله هایی که نمیتوانند غم دلتنگی را پنهان کنند...
ZibaMatn.IR