زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

پک میزنم به سیگار توی دستم سر سیگار میسوزد و اتش میگیرد مانند خودم که سوختم
دوباره پکی عمیق میزنم تلخی اش همراه با بوی شکلات ، آمیخته با بغضی تلخ به گلویم چنگ می اندازد و می خراشد
حالا دیگر رمقی در تن رنجورم نیست ... فقط انقدر توان دارم که با صدایی دورگه ای خفه داد بزنم اسمش را صدا کنم
و بگویم تنها آمده ام اینجا تا شاید دود سیگار فضای زخم را مه آلود کند تا تلخی اش یاد آور تلخی آخرین بوسه ات باشد
یاداور تلخی دروغی که گفتی باشد آمده ام اینجا به یاد ایامی که هر بار با دیدنت میگفتم آتش داری ؟!
و تو باز میگفتی میخواهی ساقی شوی و من مست نگاهت؟!
امده ام بگویم یادت می اید این تیر چراغ ، این درخت بید و این صندلی و آن صدای دلنشین و بغض آلود تو صدایی که در آن حسرت موج میزد ...
همه و همه ارامش را از من گرفت آمده ام که به یاد بیاورم چه کسی باعث این حال داغان من است

بدون تاریخ در ماه های دی و بهمن سال 99
ZibaMatn.IR

بی پدرومادر ارسال شده توسط
بی پدرومادر


ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید


انتشار متن در زیبامتن