ای مظلوم همیشگی...
مظلومیت مهتاب را...
در آینه ی تاریکی آب چگونه خواهی دید
مگر نه اینکه...
آینه آواز خود را صبح دمان می خواند
آیا سکوت تاریکی در واژه ی آینه پیدا نیست!؟
ای کاش می رفتیم
ای کاش...
تا اوج صدا و هیجان پیش می رفتیم
تا سکوت زاویه را...
در مقابل آب احساس نکنیم
تا تاریکی زیستن را...
در دایره ی هستی
نبینیم و نگرییم و نگوییم آه....
چگونه سلامی به آفتاب خواهیم داد
مگر نه اینکه...
طلوع را فراموش کرده ایم
دل ما همیشه می خواهد
کسی ما را به خاطر بسپارد
به خاطرم بسپارید
تا نشانی گلهای سرخ را دریابم
به خاطرم بسپارید
تا رنگ های زیبای طبیعت را
از میان حقیقت های لاپوشالی شده دریابم
رعنا ابراهیمی فرد
از کتاب (هوا چه غریبانه تاریک است)
ZibaMatn.IR